جدول جو
جدول جو

معنی یاوری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

یاوری کردن
کمک کردن یاری کردن
تصویری از یاوری کردن
تصویر یاوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
قضا، حکومت، محاکمه، دیوان کردن، فصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
Arbitrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
арбитрировать
دیکشنری فارسی به روسی
मध्यस्थता करना
دیکشنری فارسی به هندی
মধ্যস্থতা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یاری کردن
تصویر یاری کردن
کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاری کردن
تصویر یاری کردن
کمک کردن اعانت، قوت دادن نیروبخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاری کردن
تصویر یاری کردن
((کَ دَ))
کمک کردن، نیرو بخشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاورا کردن
تصویر زاورا کردن
کسی را ناچار از ترک جای مالوف کردن: (زنبورها مار را از باغ زاورا کردند)
فرهنگ لغت هوشیار
با ساطور ریزه ریزه کردن چنانکه گوشت را برای کباب یا سبزی را برای قورمه سبزی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناورد کردن
تصویر ناورد کردن
جولان کردن، پیکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبوری کردن
تصویر صبوری کردن
شکیبایی ورزیدن صبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناظری کردن
تصویر ناظری کردن
نظارت کردن مراقبت کردن، مباشرت کردن کارگزاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخوری کردن
تصویر نخوری کردن
خست داشتن امساک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوریت کردن
تصویر اوریت کردن
((اُ رِ کَ))
لخت کردن، پر مرغ را کندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی